به روز شده در: ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۳:۳۳
کد خبر: ۶۷۳۸۷۱
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۴ - ۱۳ بهمن ۱۴۰۳

مرتضی جوادی‌آملی:قانون عفاف و حجاب مبنای فقهی و عرفی ندارد/نگذاشتند متن سخنان آیت الله جوادی‌آملی در دیدار با رییسی منتشر شود

روزنو :  در همه دولت ها، مسئولان و مدیران در بیوت مراجع حاضر می‌شوند و ضمن ارائه گزارش، میان مراجع و این مدیران و مشخصاً رؤسای‌جمهوری گفت‌و‌گویی هم درمی‌گیرد. گزارش‌های این ملاقات‌ها اغلب رسمی است؛ یعنی پس از دیدار رؤسای‌جمهوری با مراجع، ما فقط اخبار و گزارش‌های رسمی را می‌خوانیم. آیا واقعاً این‌گونه است یا نوع مواجهه مراجع با مسئولان و مدیران متفاوت است و غیر از حرف رسمی، به مباحث جزئی‌تر هم پرداخته می‌شود؟

مرتضی جوادی‌آملی:قانون عفاف و حجاب مبنای فقهی و عرفی ندارد/نگذاشتند متن سخنان آیت الله جوادی‌آملی در دیدار با رییسی منتشر شود


طبیعی است که این دیدارها جهت‌ها و ابعاد مختلفی داشته باشد. گاهی مباحث رسمی است و گاهی هم دوستانه و صمیمی. حتی نوع گفتار مراجع در دیدارها هم متفاوت است، گاه مسائل با حب و محبت مطرح می‌شود و گاه با نگرانی و حتی با غضب؛ بویژه آیت‌الله جوادی‌آملی که چون یک زندگی واقعی و حقیقی دارند، واقعیت برای ایشان اول و آخر است و سعی می‌کنند سخنان خود را بر مبنای تشخیص‌شان بیان کنند. لذا طبیعی است که در این گفت‌و‌گوها و مذاکرات، گاهی اظهارات تندی داشته باشند و بعضاً هم این اظهارات را با نگرانی مطرح کنند. زمانی که نمازهای جمعه قم را اقامه می‌کردند، چند بار گفتند وقتی مسئولان می‌آیند، پس از بیان حرف‌های عمومی، گاهی سخنانی می‌گوییم که تحملش برای جامعه آسان نیست. منظور ایشان این بود که ما با نگاه به مشکلات، سختی‌ها و مصایبی که در جامعه هست، در دیدارها مطالبی را مطرح می‌کنیم که بیان عمومی آن ممکن نیست. خدا رحمت کند مرحوم آقای رئیسی را. در دیداری که با آیت‌الله جوادی‌آملی داشتند، مطالبی مطرح شد که -صادقانه عرض کنم- دست ما برای انتشار کامل یا حتی جزئیات این مطالب باز نبود. اجازه ندادند مطالبی که آیت‌الله جوادی‌آملی به مرحوم آقای رئیسی گفتند به صورت علنی منتشر شود. البته سخنان آیت‌الله جوادی‌آملی خطاب به شخص مرحوم رئیسی نبود، بلکه ناظر بر موقعیت حکومت و حکمرانی بود. ما در دفتر، بشدت در معرض این بودیم که این سخنان را منتشر نکنیم. با رسانه ما هم برخورد شد که مناسب نیست آن را منتشر کنید و ما هم برای حفظ برخی جوانب و احتیاط، مطالب را
منتشر نکردیم.

  دغدغه‌های آیت‌الله جوادی‌آملی در این جلسه با مرحوم رئیسی ناظر بر چه بود؟
درباره مشکلات اقتصادی کشور بود.

  نوع تندی جلسه چگونه بود و این مشکلات از سوی آیت‌الله جوادی‌آملی چطور بیان شد؟
بحث‌ها به گونه‌ای نبود که مثلاً آن‌طور که عامه می‌گویند، بگوییم زد و خوردی بوده است. بالاخره حرف‌ها به گونه‌ای بود که نمی‌شد علنی کرد. این اتفاق فقط هم به آیت‌الله جوادی‌آملی اختصاص نداشت. حالا که اصرار دارید بدانید، واقعیت این است که رسانه رسمی، عکس و فیلم خبر رسمی این ملاقات‌ها را نشان می‌دهد که مثلاً آیت‌الله جوادی‌آملی با رؤسای قوا دیدار داشته‌اند، اما آنچه به عنوان سخنان رد و بدل شده در این دیدارها در رسانه رسمی منتشر می‌شود، لزوماً همان حرف‌هایی نیست که در دیدارها مطرح شد. گاهی هم مطالب منتشر شده در رسانه رسمی، مطالبی است که خود رسانه درج و منتشر می‌کند، درحالی که واقعیت متفاوت است. مردم هم با شنیدن و خواندن این اخبار رسمی، فکر می‌کنند آقایان مراجع واقعیت‌ها را به مسئولان نمی‌گویند. ای کاش همان‌طور که الان فرمایشات رهبر معظم انقلاب را بدون پرده‌پوشی یا ملاحظه‌ای منتشر می‌کنند، اخبار و گزارش دیدار مسئولان با مراجع هم به صورت مکشوف منتشر می‌شد تا جامعه می‌فهمید مواضع آقایان که با مسئولان سخن می‌گویند چگونه است.

  همین جمله شما را که گفتید کاش محتوای این دیدارها به صورت مکشوف منتشر می‌شد، پی بگیریم. یکی از موضوعاتی که نسبت به مراجع مطرح است اینکه در دولت آقای روحانی، آقایان مراجع از وضع معیشتی مردم و اقدامات دولت انتقاد می‌کردند، اما در سه سال ریاست‌جمهوری مرحوم رئیسی این لحن فروکش کرد و کمتر شاهد انتقاد علنی مراجع بودیم. برای جامعه این تفاوت به این معنی بود که آقایان مراجع نسبت به رؤسای‌جمهوری یا مشکلات مردم براساس یک رویکرد سیاسی عمل می‌کنند، اما شما می‌فرمایید...
اطلاعات دیدارها در اسناد بیوت مراجع عظام موجود است. اگر قرار باشد روزی گفته‌ها و محتوای ملاقات‌های مراجع منتشر شود و همه مطالب آن طوری بیان شود که در جلسات بیان شد، مشخص می‌شود که طرح چنین سخنانی خطاب به مرحوم رئیسی فقط اختصاص به آیت‌الله جوادی‌آملی ندارد. دیگر مراجع و بزرگان حوزه هم این‌گونه هستند. برای همین است که گاهی بیوت مراجع ناچار می‌شوند این‌طور بگویند که آنچه منتشر شد، دقیقاً صحبت‌های جلسات نبوده است؛ کما اینکه دیدیم این‌بار در مورد بیت آیت‌الله مکارم‌شیرازی این‌گونه بود. حتی در ارتباط با مرحوم آیت‌الله صافی (رضوان‌الله علیه)، دیدیم که بخشی از اظهارات منتشر شده ایشان از نگاه بعضی‌ها مطلوب نبود. واکنش به سخنان مرحوم آیت‌الله صافی، هم از سوی عده‌ای شناخته شده بود و هم از سوی کسانی که مسئولیت رسانه‌ای رسمی دارند. بنابراین شرایط به گونه‌ای نیست که بتوان همه مطالب آقایان مراجع در این نوع ملاقات‌ها را منتشر کرد. برای کاوش بیشتر، حتی می‌توان آن را به صورت یک پروژه پژوهشی دنبال کرد که آنچه در این گفت‌و‌گوها از ناحیه بزرگان و مراجع مطرح می‌شود، آیا همان است که از سوی مراکز رسمی اعلام می‌شود یا نه، فرمایشات آقایان مراجع طور دیگری بوده است؟

  گفته می‌شود در دولت دوم آقای احمدی‌نژاد که شکاف‌ها -یا آنچه برخی مطرح کرده‌اند- انحراف اطرافیان ایشان مشخص شد؛ مراجع و بزرگان حوزه، حتی مرحوم آیت‌الله مصباح‌یزدی هم از آقای احمدی‌نژاد فاصله گرفتند. درباره آیت‌الله جوادی‌آملی هم گفته می‌شد میان رؤسای‌جمهوری، آقای احمدی‌نژاد بود که آیت‌الله جوادی‌آملی از زمانی به بعد دیگر نخواستند ایشان را ببینند، آیا این‌گونه بود؟
بله، این‌گونه بود. سال 1388 یعنی سال اول دوره دوم ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد، فضایی بود که مراجع اجازه دیدار دادند، اما از سال دوم ریاست‌جمهوری ایشان، تقریباً همه مراجع اجماع کرده بودند که ایشان را به بیوت راه ندهند. البته فشار بر مراجع بسیار زیاد بود که این مانع برداشته و ملاقات انجام شود. خاطرم هست روزی استاد (آیت‌الله جوادی‌آملی) با سردرد آمدند. علت را از ایشان جویا شدیم، گفتند فشارها برای اینکه دیدار حتماً انجام شود خیلی زیاد بوده است، اما آقا (آیت‌الله جوادی‌آملی) در پاسخ به آن فشارها فرمودند انجام این دیدار ضرورتی ندارد، چون ما مطالب خودمان را بیان کردیم، اما وقتی اصرار زیاد شد، آقا فرمودند اگر اجماع مراجع مبنی بر انجام دیدار باشد، ما هم دیدار می‌کنیم و وقتی چنین اجماعی ایجاد نشد، دیدار آقای احمدی‌نژاد و استاد (آیت‌الله جوادی‌آملی) هم برگزار نشد.

  منشأ این ممانعت اظهارات آقای احمدی‌نژاد در محضر آیت‌الله جوادی‌آملی در مورد هاله نور بود یا دلایل دیگری داشت؟
خیر، اینها (ماجرای هاله نور) چیزهای جزئی است. سیاستی که ایشان (احمدی‌نژاد) رسماً دنبال می‌کرد، سیاستی نبود که دین و دیانت و فرهنگ دینی بویژه فرهنگ حوزوی بتواند آن را تحمل کند.

  چه نوع سیاستی بود؟
نوع تعامل و بیاناتی که ایشان در اظهاراتشان داشتند و به اصطلاح تندروی‌هایی که بود. در مورد اصل انتخابات هم مسأله جای بحث و گفت‌و‌گو داشت، یا شخصیت‌هایی که در این رابطه رنجیده شدند. نه تنها از این شخصیت‌ها دلجویی نشد بلکه بر مبنای خس و خاشاک با آنان برخورد شد و این امر بخش زیادی از جامعه را بسیار نگران کرد. در سال اول دور دوم ریاست‌جمهوری ایشان، شرایط به گونه‌ای بود که استاد ایشان را پذیرفتند، اما تا آخر دوره، آقای احمدی‌نژاد دیگر هیچ‌وقت به طور رسمی به قم نمی‌آمد. در قانون اساسی برای ریاست‌جمهوری جایگاه بزرگ و مهمی دیده شده است. حضرت استاد (آیت‌الله جوادی‌آملی) بعد از انتخابات سال 1388 نکات مهمی را در نماز جمعه فرمودند؛ یکی این بود که شورای نگهبان باید دقت بیشتری داشته باشد تا فردی که می‌خواهد در این جایگاه قرار بگیرد، به گونه‌ای نباشد که چندی بعد در مجلس استیضاح شود.

  اشاره شما به انتخابات 1388 و وقایع پس از آن است؟
بله. منظور حضرت استاد در نماز جمعه این بود که رسالت و مسئولیت شورای نگهبان، ایجاب می‌کند شرایط به گونه‌ای فراهم نشود که فقط این چهار نفر دیده شوند، بلکه شورای محترم نگهبان باید اقتضائات کشور را لحاظ کند، سوابق افراد را ببیند و آینده و مسیر کشور را در نظر بگیرد، نه اینکه چند نفر بیایند و آمار بدهند که این افراد خوب هستند و دیگران بد. آیت‌الله جوادی‌آملی می‌فرماید وقتی فقیه، حکمی می‌دهد، به همه این جوانب نگاه می‌کند؛ یعنی علاوه بر نگاه کردن به منابع فقهی صدور حکم، ارزیابی می‌کند که به عنوان یک فقیه، می‌خواهم این فقه و احکام را در جامعه پیاده کنم. این بررسی به این دلیل اهمیت دارد که فقیه با اینکه متولی فقه است، متولی جامعه هم هست. نکته دیگری که استاد در نماز جمعه مطرح کرد این بود که آن فردی که می‌خواهد در کرسی ریاست‌جمهوری بنشیند، شخصیت دوم کشور خواهد بود، اما شما می‌خواهید فردی را بیاورید که نه قانون را می‌شناسد و نه قضا، نه مجلس و نه قوه قضائیه و قرار گرفتن چنین فردی در این جایگاه بسیار مخاطره‌آمیز است.

  بنا به این ملاحظات، آیا آیت‌الله جوادی‌آملی برای آقای احمدی‌نژاد تعبیر خاصی هم داشتند، چون آن زمان این جریان به جریان انحرافی معروف شده بود؛ آیا تعابیر دیگری هم مطرح می‌شد؟
خیر. اگر حضرت استاد مطلبی داشتند، آن را در سخنان خود مطرح می‌کردند. درباره شخص آقای احمدی‌نژاد تعبیری مطرح نکردند. استاد دون آن می‌دانستند که درباره افراد صحبت کنند. برخی از جایگاه‌ها حق‌الله است و بعضی‌ها حق‌الناس و برخی هم هر دو. وقتی مسئولیت و صندلی‌ای را به یک فرد می‌دهید، این سمَت حق‌الله و حق‌الناس است. آیت‌الله جوادی‌آملی هنگام انتخاب آقای احمدی‌نژاد به شورای نگهبان فرموده بودند شما فردی را انتخاب کنید که بتواند نماینده مراجع هم باشد؛ یعنی آقایان مراجع باید به فردی رأی دهند که در عرصه ملی و فراملی بتواند دیدگاه‌های حوزه را هم نمایندگی کند. آیا ایشان کسی است که بتواند اندیشه‌های بلند شخصیت‌های علمی، دانشگاهی، فقهی و حوزوی را در حوزه بین‌الملل نمایندگی کند و آیا آنقدر توانایی فکری دارد؟ صحبت استاد این بود. چندین‌بار از آیت‌الله جوادی‌آملی شنیدم که گفتند به شورای نگهبان گفته‌اند شما چند نفر را انتخاب کنید که اقلاً وقتی مراجع دارند رأی می‌دهند، بدانند به چه کسی رأی می‌دهند. ایشان می‌گفتند شما فکر می‌کنید فقط تعدادی که همراه شما هستند باید رأی دهند؟ از آن طرف می‌گویید شرکت در انتخابات فرض لازم نظام جمهوری اسلامی است، آقایان مراجع هم برای رأی دادن تشریف می‌آورند، اما آیا از میان این نامزدها کسی می‌تواند از اندیشه‌های بلند شخصیت‌های علمی و دانشگاهی دفاع و نمایندگی کند؟

  در صحبت‌ها اشاره کردید مراجع از جمله آیت‌الله جوادی‌آملی در ملاقات‌های خود صریح و شفاف و گاهی با ناراحتی مطالب خود را مطرح می‌کنند. قانون عفاف و حجاب مسأله‌ای است که امروز بسیار مطرح است. شما می‌گویید فقیه علاوه بر تولی فقه، متولی فقه در جامعه هم هست. سؤالم این است، فکر می کنید موضع مراجع در مورد قانون عفاف و حجاب چگونه است؛ بویژه اینکه آیت‌الله محقق‌داماد نامه‌ای به مراجع نوشته و آنان را خطاب قرار داده‌اند که جلوی اجرای آن را بگیرید؟
پاسخ‌ها عموماً دارای درجاتی است و هر پاسخ در هر سطحی برای هر حوزه‌ای و هر فردی، یک معنایی دارد. گاهی اوقات سکوت، خود یک پاسخ است. گاهی نوع ادای بحث هنگام بیان مسائل فقهی، یک پاسخ است. مثلاً حضرت استاد (آیت‌الله جوادی‌آملی) در دیدارهای اخیر و اساساً این‌گونه می‌فرمودند که اگر یک شبهه فرهنگی پیش آمد، باید با کار و نظام فرهنگی به آن پاسخ داد و مسأله فرهنگی با بگیر و ببند حل نمی‌شود. ایشان زیاد این تعبیر را به کار برده‌اند که با بگیر و ببند نمی‌توان با مسائل فرهنگی برخورد کرد. بنابراین، این جواب آیت‌الله محقق‌داماد است. گاهی افراد فکر می‌کنند پاسخ به این نامه‌ها باید مستقیم باشد، اما این‌طور نیست. گاهی این فکر «به قلم» آیت‌الله محقق‌داماد می‌آید و گاهی هم «به بیان» آیت‌الله جوادی‌آملی. همین اصرار برخی بر اجرای قانون عفاف و حجاب و در مقابل، عدم ورود مراجع به این مسأله، خود یک پاسخ است. آقایان مراجع از این حرف‌ها و اقدامات سیاسی کم ندیدند که متوجه شوند دارد یک بازی سیاسی انجام می‌شود تا مراجع را به صحنه بیاورند. ببینید! امروز نظام بانکی کشور با مسأله قرض‌الحسنه بازی می‌کند. آیت‌الله جوادی‌آملی حتی نسبت به مسأله بانکداری هشدار داده و فرمودند این رباست، اما چه کسی عمل کرد؟ کدام دولت این فتوای فقهی را دنبال کرد؟ یا در بحث مقاومت مردم و کشور، آیت‌الله جوادی‌آملی بارها واژه فقیر و معنای آن را در فرهنگ قرآن بیان کردند. فقیر در فرهنگ قرآن یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته است. به تعبیر آیت‌الله جوادی‌آملی، فرد یا جامعه‌ای که فقیر است، به تعبیر قرآن به این معنی است که ستون فقراتش شکسته، در این صورت این فرد قائم بر مقاومت و استقامت نیست. اینها سخنان رسمی آیت‌الله جوادی‌آملی و دیگر مراجع است، اما حوزه سیاسی و اقتصادی ما تا چه حد بر اساس این فتاوا جلو رفتند؟ الان درباره قانون عفاف و حجاب به آقایان مراجع می‌گویند این قانون کشور است دیگر! در مسأله بانکداری آیت‌الله جوادی‌آملی می‌گفتند فتاوا این است، اما در جواب ایشان و دیگر مراجع می‌گویند ما به فتاوا کار نداریم، ما به قانون کار داریم، شورای نگهبان هم تأیید کرده و ما هم عمل می‌کنیم! بنابراین در جاهایی آقایان دستشان زیر سنگ است، مثلاً در جایی که دنبال فتوا هستند از آقایان مراجع کمک می‌گیرند، اما در جایی که خودشان می‌خواهند با نظر خودشان عمل کنند، بعضاً با فتاوی رهبر معظم انقلاب هم هماهنگ نیستند، اما می‌گویند قانون است و باید به آن عمل شود.

  این شائبه در جامعه ایجاد شد که وقتی آقایان مراجع مثلاً در مورد قانون عفاف و حجاب اظهارنظر نکردند، به معنای سکوت توأم با رضایت آقایان است و این سکوت یعنی امر دینی عفاف و حجاب جرم انگاری شود، آن هم به این صورت. اما شما می‌فرمایید که در قم چنین دیدگاهی درباره قانون عفاف و حجاب وجود ندارد؟
وجود ندارد. آنجا که گفته می‌شود سکوت علامت رضاست، در مقام اثبات است. نه در مقام سلب. در معنایی دیگر، وقتی می‌خواهند کاری را انجام دهند، مثلاً همین قانون عفاف و حجاب، آقایان مدعی می‌شوند این قانون باید به گونه‌ای باشد که این‌گونه الزامات را در نظر بگیرد، درحالی‌که پذیرش این الزامات برای آقایان مراجع مبنای فکری ندارد و چون مبنای فکری ندارد، نمی‌پذیرند. زیرا قانون؛ یا منشأ دینی دارد یا منشأ مردمی و عرف. قانون عفاف و حجاب به این صورت، قطعاً منشأ عرفی ندارد. به این دلیل بر نداشتن منشأ عرفی تأکید می‌کنم آقایانی که قانون را به این صورت تصویب کردند، مدعی شدند مسأله حجاب یک مسأله دینی و ضروری است. پس براساس این استدلال، موضوع اساساً به عرف ارتباطی ندارد. حتی اگر این آقایان بخواهند از عرف وام بگیرند، باز هم باید ببینند که اساساً عرف این رویکرد را قبول دارد یا نه. اما پس از عرف، اگر این قانون با تکیه بر نظرات فقهی تصویب شده است، باید به کارشناسان فقه و حوزه ارجاع بدهند تا درباره آن اظهارنظر کنند. ببینید! درباره اصل شرعی بودن حجاب هیچ بحثی نیست. اما این‌که نمونه پوشش و الزامات پوششی تعریف کنیم و بگوییم اگر آن نمونه یا الزامات رعایت نشود، جرایمی اعمال می‌شود، هیچ ریشه فقهی ندارد. نیازی هم نیست که حتماً به فتاوای مراجع بزرگوار رجوع کنید. شما در این زمینه نباید رأی فضلای حوزه را کم بدانید. زیرا فضلا شاگردان مراجع هستند. وقتی فضلا نظری می‌دهند عملاً بازتاب‌دهنده نظرات آقایان مراجع هستند. مگر می‌شود شاگردی که چندین سال شاگرد استادی بوده و نظر مخالف درباره مصوبه‌ای می‌دهد، بگوییم این صرفاً نظر خودش است؟ اما فضلا هم می‌گویند که ما نمی‌توانیم اسم این مصوبه را قانون بگذاریم. به طورکلی برای این‌که متنی را قانون بدانیم، معیارهایی وجود دارد که باید رعایت شود. این‌که چند نفر در کمیسیونی چیزی را تصویب کنند، قانون نمی‌شود. شاگردان مراجع بزرگوار ما که شما اشاره کردید، این شاگردان درباره همین قانون با رویکرد مخالفت گونه‌ای سخن می‌گویند. مسأله این است که وقتی نظام قانونگذاری علمی و فقهی باشد، مسائل و حواشی از این دست به کنار می‌رود. مسأله این است که در قانونگذاری مبانی و منابع باید مشخص باشد. شما بر چه اساسی چنین الزاماتی تعیین می‌کنید؟ آیا این الزمات شرعی است؟ آیا عرف این الزامات را می‌پسندد؟ آیا حقوقدانان این الزامات را تأیید می‌کنند؟ نه تنها این گونه نیست، بلکه می‌بینیم همه نهادهای مرتبط هم دراین باره موضع انتقادی می‌گیرند. باید به این نظرات و جایگاه‌های کارشناسی احترام گذاشت. باید مشخص شود که چند حقوقدان رسمی کشور که صاحب نظر هم هستند، یا چند تن از قضات عالی رتبه کشور در تدوین این قانون نقش یا تأثیر داشتند؟ چه کسانی با چه میزان اعتبار و تخصصی، پشت طراحی و تدوین این مصوبه بودند؟ این سؤالات بسیار مهم هستند. در فرآیند تدوین قانون اساسی، 70 فقیه در مجلس خبرگان قانون اساسی حضور داشتند. وقتی 70 فقیه همچون آیت‌الله بهشتی در رأس این مجلس هستند و متن قانون را تنظیم می‌کنند، مردم هم آن را می‌پذیرند، چون مردم این شخصیت‌ها و جایگاه فقهی و حقوقی آنان را می‌شناسند. اما حالا بیاییم این را با وضعیت تدوین قانون عفاف و حجاب مقایسه کنیم؛ ببینیم چه کسانی این قانون را نوشته‌اند؟ اگر گفته می‌شود این قانون براساس فقه و عرف است، باید مشخص شود کدام حقوقدان و فقیه یا کدام قانون شناسی آن را نوشته و اگر نوشته، نوشته او بر چه مبنایی استوار بوده؟ زمینه‌ها و مبانی حقوقی، عرفی، شرعی و فقهی این قوانین باید مکشوف و روشن باشد و اعلام شود که مستند به چیست. اما حالا، بگویید کدام یک از این مواردی که برشمردم، یعنی مبانی فقهی، شرعی و عرفی عفاف و حجاب برای مردم و جامعه روشن است؟ این‌که عده‌ای بنشینند و جملاتی را بنویسند و قواعدی را وضع کنند و آنها را کنار هم قرار دهند و در مرحله بعد هم بخواهیم با یک قیام و قعود به همه اعلام کنیم که این قانون است و تمام؟! این فرآیند و این وضعیت اصلاً شایسته جامعه و ملت ما نیست. اگر قرار بر این باشد که متنی واقعاً قانون باشد و همه مردم به آن احترام بگذارند، باید فرآیندهای مورد اشاره طی شود. در غیراین صورت طبیعی است که جامعه چنین برخوردی با این قانون داشته باشند.

  آیت‌الله جوادی آملی در دیدارها و سخنرانی‌های اخیر، بسیار از ایران و کشور و تاریخ ایران صحبت می‌کنند. بارها اعلام کرده‌اند مردم ایران بزرگ‌زاده هستند. ایران تاریخ دارد. این درحالی است که ما از دیگر علما کمتر درباره ایران سخنی می‌شنویم. چرا آیت‌الله جوادی آملی این‌قدر بر کشور و سرزمین و تاریخ ایران تأکید دارند؟
ببینید! نمی‌توان واقعیت‌های جامعه را نادیده گرفت یا آن را کتمان کرد. گاهی از نظر فکری و ذهنی، اموری غالب می‌شود که باعث می‌شود انسان برخی چیزها را کمتر ببیند. آنچه آقایان مراجع در درس و بحث خود با آن سر و کار دارند، یا قرآن کریم است که دریایی از معارف است یا با کلمات معصومین علیهم السلام ارتباط دارند، از طریق کتاب‌های عظیمی چون صحیفه‌سجادیه و نهج‌البلاغه که به واقع، قدرت و غلبه بسیار سنگینی دارند و چشم انسان خردورز را می‌گیرند تا جایی که دیگر جایی برای توجه به دیگر چیزها باقی نمی‌ماند. اما وقتی مراجع ما از جمله آیت‌الله جوادی آملی بخواهند امور دیگری را ببینند، براستی که آن را دقیق و تمام و کمال می‌بینند. از سوی دیگر، دیگران مخصوصاً جریان‌های انحرافی در نمایاندن و ابراز مفاهیم مربوط به ایران، به گونه‌ای افراط می‌کنند که گویی می‌خواهند ایران را مقابل اسلام قرار دهند. طبیعتاً این نمایش هم مذموم است. ایران همان است که شهید مطهری از خدمات متقابل با اسلام می‌گفت. این نگاه مبتنی بر خدمات متقابل اسلام و ایران، می‌تواند بیان کننده فرهنگ و نگاه عمیقی به نسبت و ارتباط این دو مسأله باشد.

  آیت‌الله جوادی آملی حتی به فردوسی هم اشاره می‌کنند و در سخنرانی برای فرماندهان عالی‌رتبه نظامی، اشاره می‌کنند که حماسه سرایی و حماسی دیدن را باید از فردوسی آموخت.
بله. اما سؤال این است که این توجه دادن با چه هدفی صورت می‌گیرد؟ گاهی آیت‌الله جوادی آملی می‌فرمایند ما خودمان شخصیت‌هایی چون فردوسی و مولانا را رها کرده‌ایم و دیگرانی آنها را گرفته‌اند که متأسفانه با رویکرد مبتذلی به این شخصیت‌ها می‌پردازند.

  چه کسانی؟
کسانی که نه فردوسی و حافظ را باور دارند، نه ایران را و نه اسلام. آنان ظاهری از ایران را به تصویر می‌کشند. در تاریخ ما هم این مسأله بوده است. آن جشنواره‌های کذا که در دوران رژیم پهلوی برگزار شد، چیزی جز باور ظاهری و نمایشی مبتذل از ایران نبود. حافظ را می‌بینیم که می‌گوید هر چه دارم از دولت قرآن دارم، اما این شخصیت تاریخی را به صورت سطحی نمایش می‌دهیم. بنابراین اگر آقایان مراجع به مسائلی مانند ایران نمی‌پردازند، برای این است که صحنه‌گردان‌ها و مدعیان نمایندگی ایران، چنین افرادی هستند. آن عده توجه ندارند یا نمی‌خواهند توجه کنند که مولانا، حافظ و سعدی در مکتب اسلام پرورش یافتند.
 
  این تأکید آیت‌الله جوادی آملی مبنی بر این‌که «ایرانی‌ها بزرگ‌زاده‌اند» و باید مطابق این بزرگ‌زادگی با آنان رفتار شود، به چه نقص و کاستی در حال حاضر اشاره دارد؟ انتقاد از چیست؟
آیت‌الله جوادی آملی در بیان دیگری این مطلب را کامل کردند. ایشان فرمودند ما ایرانیان اهل فخرفروشی نیستیم، اما وقتی جامعه خود را با جوامع دیگر می‌سنجیم، این بزرگی را می‌بینیم. آیت‌الله جوادی آملی می‌گویند کشورهای همسایه ما، حداکثر یک کشور شاهی بودند، اما ایران کشور شاهنشاهی بود، یعنی شاه شاهان داشت. منظور این‌که این سرزمین، کهن و دارای پیشینه بسیار است. حتی پیش از اسلام هم جریان‌های فکری و تاریخی عظیمی در آن اتفاق افتاد. برای همین است که جای جای ایران تاریخی و فرهنگی، از فاراب تا بخارا و سمرقند، و از فارس تا گیلان و مازندران، شخصیتی بزرگ می‌جوشید و امروز هم می‌جوشد. ایران کشوری عظیم است. در سفری به توکیو به دپارتمان فلسفه دانشگاه این شهر رفتم. آنجا سؤال کردند اکنون 50 کشوراسلامی در جهان هست، چرا از این کشورها یک نفر در حد شهید مطهری نداریم؟ جویا شدند که چرا شخصیت‌های علمی در ایران رشد می‌کنند؟ پاسخ من این است که؛ تردیدی نیست که بنیه ذاتی این رشد و بالیدن متفکران، برای کشور ایران است. زیرا بنا به بیاناتی که به ما رسیده، ایران لابد بهره‌مندی و هوشمندی فوق‌العاده‌ای دارد که می‌تواند علم را در هر کجا، حتی در ثریا بیاید. در همین راستا آیت‌الله جوادی آملی فرمودند ما ایرانی‌ها نجف را نجف کرده‌ایم. بنابراین، این‌طور نیست که از نظر دیگر مراجع، مسأله ایران طور دیگری مطرح باشد. اما این میان، دو مطلب وجود دارد که مسأله‌ساز شده؛ یکی این‌که داشته‌ها و سرمایه‌های فرهنگی و تاریخی ایران مصادره شد، دوم اینکه آنچه مراجع با آن مرتبط هستند، یک جریان وحیانی است و قوت و قدرت مفاهیم و علم جریان وحیانی، به همراه شوق مراجع و غور آنان در این مفاهیم، سبب شده همت و عمر خود را صرف احیا و نشر این مفاهیم بکنند.

  اینجا می‌خواهم از حجت‌الاسلام محمدمهدی میرباقری صحبت کنم که دیدگاه‌هایی را چهارچوب موعودگرایی مطرح کردند. آقای میرباقری گفتند اگر برای زمینه‌سازی ظهور، کل کره زمین نابود شود یا مثلاً 4 میلیارد انسان هم بمیرد، مشکلی نیست. طبیعتاً ایران هم در کره زمین قرار دارد یا 85 میلیون از آن 4 میلیارد انسان، ایرانی هستند. اما در این دیدگاه، نه کشور و نه مردم ایران اهمیتی ندارند. حرف من، حتی این نیست که چرا آقای میرباقری این‌طور حرف می‌زند، درحالی آیت‌الله جوادی آملی آن‌گونه سخن می‌گویند. سؤال من دقیقاً این است که دیدگاه آقای میرباقری چرا طنین بیشتری دارد تا سخنان آیت‌الله جوادی آملی؟ زیرا صدا و سیما به این دیدگاه موعودگرایانه میدان می‌دهد، اما برای سخنان آیت‌الله جوادی آملی تریبون و فرصتی برای انتشار اختصاص نمی‌دهد یا کمتر می دهد. این تفاوت، بیانگر یک اتفاق معنادار سیاسی نیست؟
همیشه درباره مهدویت افراط و تفریط وجود داشت. حتی بهاییت هم بر اساس همین افراط و تفریط شکل گرفت. بالاخره عده‌ای معتقدند که در نظام هستی اصل، ظهور آن عدل و عادل منتظر است تا عالم را بسازد. منظوراین عده این نیست که همه انسان‌ها کشته شوند تا ظهور اتفاق بیفتد، بلکه می‌گویند چون هدف متعالی است و هدف این است که یک شخصیت الهی به نام حضرت بقیةالله(ارواحنا فداه) ظهور کنند، زیرا حضرت تنها مصلح و تنها شخصیتی هستند که می‌توانند جهان و انسان را نجات دهند. با همین استدلال نتیجه می‌گیرند که برای ظهور حضرت(عج) تلاش می‌کنیم، هرچه هم می‌خواهد باشد. بنابراین، این یک تفکر است که در ظاهر آن، عنوان می‌شود به دنبال حضور و ظهور مصلح نهایی هستیم. اما سؤال این است که راه زمینه‌سازی برای حادث شدن ظهور چیست؟ عده‌ای که به این تفکر قائلند، در اینکه راه زمینه‌سازی ظهور چیست، مانده‌اند. درست است که همه ما مشتاقیم که بقیةالله(ارواحنا فداه) به امرالهی ظهور کنند و جهان را پر از عدل سازند. اما راه آن کدام است؟ آیا راه زمینه‌سازی برای ظهور این است که انسانی کشته شود؟ حضرت آیت‌الله جوادی آملی کتابی دارند با عنوان «مهدی موجود موعود.» در آن کتاب بیان می‌کنند که اگر قرار باشد جامعه‌ای با کشتن انسان‌ها درست شود، خب در تاریخ بوده‌اند کسانی که در کشتن بسیار موفق‌تر بوده‌اند. آیت‌الله جوادی آملی می‌فرمایند وقتی امام زمان(عج) ظهور کردند، یک اشاره وحیانی حادث می‌شود و با این اشاره عقل جامعه تعالی می‌یابد. زیرا اگر جامعه به عقل رسیده باشد، اداره آن مشکل نخواهد بود.

  به نظر می‌رسد شما جریان‌هایی که ظهور را با روش‌های دیگر دنبال می‌کنند را صرفاً یک گفت‌و‌گوی طبیعی یا بحثی تلقی می‌کنید که حاشیه‌ای است بر دیگر نگرش‌ها. اما دو نکته وجود دارد. اول اینکه برخی معتقدند این جریان جدید موعودگرا، عقل گریز است و دچار جمود فکری شده است. دوم اینکه مردم می‌گویند چرا به آقای میرباقری در شبکه چهار تلویزیون تریبون داده می‌شود تا دیدگاه‌های خود را مطرح کند، اما به شاگردان آیت‌الله جوادی آملی در تلویزیون فرصت صحبت داده نمی‌شود؟ ازآن بالاتر، حتی دیدگاه‌های خود آیت‌الله جوادی درباره ظهور هم از تلویزیون پخش نمی‌شود، حرف‌های ایشان درباره ایران هم در تلویزیون جایی ندارد. مردم با دیدن این تفاوت برخورد تلویزیون، نتیجه می‌گیرند که دیدگاه موعودگرایانه آقای میرباقری در سطوحی یاران و هوادارانی پیدا کرده که می‌خواهند ایشان و دیدگاهش را برجسته کنند.
کسی منکر این قضیه نیست. هستند عده‌ای که هم به لحاظ فکری این رویکرد را دنبال می‌کنند و هم عملی. آیا ما منکر این هستیم که جریانی در کشور وجود دارد که چنین چیزی را بخواهد؟ ما هیچ منکر نیستیم. اما آن سخنوران و عالمانی که جریان انحرافی نیستند و اعتدالی محسوب می‌شوند، کتاب «منتخب الاثر» آیت‌الله صافی را بخوانند، یا سایر کتاب‌هایی که محققان برجسته نوشته‌اند. باید به این نکته توجه کنیم که دو قطب بودن در مسائل فکری همواره وجود دارد و جای نگرانی نیست. کما اینکه در طب هم عده‌ای از داروهای شیمیایی متنفرند و عده‌ای از داروهای گیاهی.

  اما مسأله به سهولت این تفکیک در طب نیست. این نگرانی به این دلیل وجود دارد که آن تفکر که اگر انحرافی نباشد، دست‌کم اعتدالی نیست، در حال برقراری ارتباط ارگانیک با سطوح سیاسی است و این ارتباط، یعنی این تفکر در آینده می‌تواند قدرت اجرایی پیدا ‌کند و داشتن قدرت اجرایی طبیعتاً متفاوت با قدرت فکری است. ریشه نگرانی‌ها، احتمال چنین عاقبتی است.
اگر جامعه در این زمینه احساس نگرانی می‌کند، این جامعه وسیع باید به میدان بیاید، حرف بزند، بنویسد و کتاب منتشر کند، اما جای نگرانی ندارد. به این دلیل جای نگرانی ندارد که مثلاً در طب، اگر معتقدان به داروهای گیاهی یا داروهای شیمیایی بر کرسی قرار گیرند، در هر دو صورت، مسأله مهم‌تر این است که شما باید جامعه را بپرورانید و زمینه‌های رشد و ارتقای آن را فراهم کنید. رسالت مطبوعات و نشریات آگاهی جامعه است. در حوزه‌های علمیه هم منابع وحیانی علما موجود است و کم کار نشده؛ مطالعات فراوانی درباره مهدویت انجام شده است. هر چند می‌بینیم مهدویت که می‌تواند بزرگ‌ترین فرصت برای جامعه شیعه باشد، اینها به بزرگ‌ترین تهدید برای جامعه شیعه تبدیل می‌کنند. مسأله این است که معتدلین و مؤمنین نباید ساکت یا منفعل باشند. ما با این فرهنگ که شما در سؤال‌هایتان سعی کردید ابعاد آن را مشخص کنید، با این فرهنگ که نمی‌توانیم مواجهه غیرعالمانه داشته باشیم. هر مواجهه‌ای با هر امر فرهنگی و فکری، باید از جنس فرهنگ و فکر باشد. ایشان که نام بردید، در قم زندگی می‌کنند و یکی هم که صددرصد افکارش مخالف افکار ایشان است هم در قم زندگی می‌کند. در نهایت، این جامعه ماست که باید انتخاب کند کدام نوع از مهدویت را بپذیرد. آیت‌الله جوادی‌آملی در یکی از کتاب‌ها می‌نویسند؛«جامعه‌ای که براساس عدل پیش برود، نیازی به اسلحه و کشتن ندارد.» معتدلین و مؤمنین باید چنین فکری را دنبال کنند. این اثری است که شخصیتی مانند آیت‌الله جوادی‌آملی تنظیم و منتشر کرده که هنگام نگارش این اثر، منابع قرآن و عترت در کنار ایشان است. اینکه عده‌ای به دنبال فکر و راه دیگری هستند، نباید ما را نگران کند. اگر ما افکار خود را تبیین کرده و ایده‌های خود را تشریح کنیم، آنان خود به خود حذف می‌شوند.

  اما در سال‌های گذشته مثلاً خطبه‌های ظهر عاشورای آیت‌الله جوادی‌آملی یا دیگر سخنرانی‌های ایشان، از تلویزیون پخش می‌شد، اما اخیراً در شبکه‌های صداوسیما باید با ذره‌بین بگردیم تا شاید چند دقیقه از سخنرانی‌های ایشان را پیدا کنیم. انگار در صداوسیما دیگر جایی برای افکار آیت‌الله جوادی‌آملی نیست، اما در مقابل چهره‌هایی مانند آقای میرباقری راحت و به وفور تریبون دارند.
از اینکه این چهره‌ها در میدان حضور دارند، نگران نیستیم. ما از این نگرانیم که خودمان در صحنه حضور نداریم. این چیزی است که باید درمان کنیم. ما در این رابطه چقدر تریبون را نزد شخصیت‌های ممتاز جامعه بردیم؟ فضلای حوزه، دانشگاهیان، محققین و مصنفین که کم نیستند. آثاری که منتشر شده را رصد و مقایسه کنید که چقدر از کتاب‌ها و آثار بر اساس این رویکرد نوشته شده و چقدر با رویکرد معتدلین؟ ما که جریان فکری و فقهی دیگری را نمایندگی می‌کنیم، باید در عرصه مطبوعات، نشریات و مجلات حضور داشته باشیم. اگر این حضور اتفاق بیفتد، آنان هم حذف می‌شوند.

  اما به نظر می‌رسد آن که مدیریت تریبون صداوسیما را در اختیار دارد و رویکرد میهمانان هر برنامه را مشخص می‌کند، طور دیگری فکر می‌کند.
ممکن است این‌گونه باشد. ما که نمی‌توانیم بگوییم این‌طور باشد یا نباشد. به جای اینکه این‌طور فکر کنیم، باید برای تعالی و آگاهی جامعه تلاش داشته باشیم. باید با استفاده از ابزارهایی که در اختیار داریم، مانند کتاب‌ها، تصنیف‌ها و مطبوعات، با جامعه گفت‌و‌گو و آنان را راهنمایی کنیم.

  جزئیات یا محتوای جلسات آقای پزشکیان با آیت‌الله جوادی‌آملی چیست؟ اخیراً در استان‌های کرمانشاه و سیستان و بلوچستان دو اهل سنت برای استانداری انتخاب شده‌اند. یک روز قبل از صدور احکام این استانداران، رئیس‌جمهوری در سفر به قم خدمت مراجع رسیدند. آیا در این دیدارها درباره این انتصاب‌ها هم بحث شد، اگر شد، نظر مراجع چه بود؟
اتفاقاً آنچه می‌خواهم در پاسخ به این سؤال مطرح کنم، برای روزنامه ایران هم مهم است. در باب دولت، دو جهت می‌توان داشت؛ یک جهت، جهت ثابت است و جهت دیگر، متغیر. اگر بتوانید این دو جهت را به درستی تشخیص دهید و کارها براساس این دو جهت پیش برود، بسیار مهم است. یکی از این جهت‌ها این است که اساساً دولت به چه معناست؟ چه جایگاه و هویتی دارد و مسئولیت‌های آن چیست؟ در کشور ما وضع به این صورت است که با انتخاب یک رئیس‌جمهوری جدید، همه چیز عوض می‌شود، در حالی که این روند ناصواب است. دولت بخش ثابتی دارد که هیچ‌وقت تغییر نمی‌کند. کارها و وظایفی هست که هر دولتی باید آنها را انجام دهد. خدمت به جامعه و تأمین گاز و برق از مسئولیت‌های ثابت دولت‌هاست. اما بخش متغیر دولت، این‌گونه است که به عنوان مثال بعد از روی کار آمدن آقای پزشکیان، این‌طور مطرح می‌کند که در نظام جمهوری اسلامی همه اقوام جایگاه دارند و من به اقوام جایگاه می‌دهم. یا اینکه ادیان رسمیت دارند و قانون اساسی هم آنان را پذیرفته، من به معتقدان به این ادیان جایگاه می‌دهم. اینها بخش متغیر دولت‌هاست، اما این تغییرات هم در چهارچوبی اتفاق می‌افتد. وقتی ما به ظواهر نگاه می‌کنیم، انگار تغییر جدی اتفاق افتاده است، مثلاً در این دولت گفته شد به دنبال وفاق هستیم و در دولت دیگری گفته شد با جهان صلح نمی‌کنیم، اما اگر منافع ملی به عنوان اصل ثابت تعریف و در نظر گرفته شود، دیگر مذاکره یا عدم مذاکره معنی ندارد.

  به چه معنا؟
وقتی پای منافع ملی درمیان باشد، در هر مسأله‌ای باید به منافع ملی به عنوان اصل ثابت نگاه شود. در این صورت تغییرات در مراحل و سطوحی دیگر به تعیین اولویت‌ها مربوط می‌شود. به عنوان مثال، در دوره‌ای می‌تواند اولویت کشور این باشد که مثلاً رابطه خود را با منطقه تقویت کنیم. بر این اساس، تصمیمی که درباره اقوام و ادیان گرفته شد، در چهارچوب نظام جمهوری اسلامی تعریف شده است. حال اگر در گذشته نبود، اشتباه بود. شاید گذشتگان به این چهره‌ها اعتماد نکردند، حالا آقای پزشکیان آمده و این رویکرد را مطرح و اجرا کرده است.

  در ماجرای حضور زنان در ورزشگاه‌ها، وزیر شدن و استاندار شدن زنان، انتصاب اهل سنت در دولت و مانند اینها، گفته می‌شد مراجع مخالفت می‌کنند. این مخالفت را تأیید می‌کنید؟
راه و طریق مراجع عظام، کار فقهی است و فتوا می‌دهند. اگر یک حرکت با فتاوا معارض باشد، طبیعی است که مخالفت می‌کنند، اما اگر کاری باشد که مغایرتی با فتاوای فقهی نداشته باشد، بلکه یک تصمیم یا عملکرد اجرایی یا اجتماعی باشد، عموماً چنین ورودی صورت نمی‌گیرد. به عنوان مثال درباره تعطیلی شنبه‌ها، بیش از 30 نهاد اقتصادی به دفاتر مراجع نامه نوشتند و گفتند تصمیم نگرفتن باعث بروز مشکلات اقتصادی می‌شود. این نهادها از مراجع خواستند این مسأله را بررسی کنند. بخش استفتا هم بررسی کردند، مطالعات را انجام دادند و در مقام نتیجه، تصریح کردند شبهه درباره تعطیلی روز شنبه، یعنی مشابهت با دیگر ادیان، مطرح نیست، لذا برای تعطیلی شنبه هیچ منعی وجود ندارد.

  دفتر آیت‌الله جوادی‌آملی درباره تعطیلی روز شنبه چنین نظری دادند؟
دفتر آیت‌الله جوادی‌آملی اعلام کردند منعی برای اعلام تعطیلی روز شنبه نیست.

  نظر بیوت و دفاتر دیگر مراجع در این‌باره چه بود؟
بحث دفاتر دیگر مراجع این بود که می‌گفتند، از آنجا که یهودیان شنبه‌ها را تعطیل می‌کنند، تعطیلی روز شنبه، تشبه و شبیه شدن به یهود محسوب می‌شود. دفاتر این مراجع، در مقام مصداق عنوان می‌کنند که تعطیلی روز شنبه، تشبه به یهود است. حتی یکی از مراجع بزرگوار به مجلس نامه می‌نویسد و اعتراض می‌کند که شنبه را تعطیل نکنید، زیرا تشبه به یهود است؛ اما مسأله اصلی این است که آقایان مراجع، فتوای فقهی می‌دهند. اگر فتوای فقهی که فتوا و نظر است، در قانون بیاید، همه ملزم به رعایت هستند، اما اگر فتوا در قالب قانون نیاید، الزام حقوقی ایجاد نمی‌شود و صرفاً یک فتواست. مشکل ما این است که نهادهای قانونی و فراقانونی درست می‌کنیم. این فراقانونی بودن، باعث می‌شود دست قانونگذار بسته شود. شوراهایی ایجاد می‌شوند که سهم تعیین‌کننده‌ای در قانونگذاری دارند. این مسائل را باید تبیین کرد.
برخی اعلام کردند این شوراها بیشتر یک نوع پوشش است، زیرا این‌طور گفته می‌شود که در این شوراها تصمیم می‌گیرند کاری انجام دهند و بعد هم می‌گویند این مسأله را در شورا به رأی گذاشتیم و چنین تصمیمی به دست آمد. از آن سو، در شورای فقهی بانک مرکزی به رئیس کل بانک مرکزی نظر مشورتی ارائه می‌کند، اما رئیس کل بانک مرکزی می‌تواند به این نظر مشورتی عمل کند یا نکند و اگر نکرد، هیچ مسأله‌ای ایجاد نمی‌شود.

  بعد از اظهارنظر آیت‌الله صافی درباره سیاست خارجی، حملات سنگینی به ایشان شد. بعد از آن این‌طور برداشت شد که مراجع دیگر درباره سیاست خارجی و این‌طور مسأله‌ها صحبت نخواهند کرد و تجربه آنچه را که بر آیت‌الله صافی رفته، پیش چشم خواهند داشت، اما دیدیم که آیت‌الله جوادی‌آملی به این هجمه‌ها توجهی نکردند و همچنان در سیاست خارجی مواضع صریحی را ابراز کردند. این صراحت و بیان چنین مسائلی از سوی آیت‌الله جوادی‌آملی ناشی از چیست، آیا ناشی از نگرانی بابت گسترش فقر در جامعه ماست؟
نمی‌شود از این واقعیت‌ها چشم پوشید. با اینکه منظرهایی که افراد از آنها به مسائل نگاه می‌کنند یکسان نیست. بنابراین در پاسخ ابتدا تأکید کنم به باور من، اگر از دیگر مراجع هم به طور خصوصی این سؤال را بپرسید، می‌بینید آنان نیز هم‌زبان و همفکر هستند، اما در مقام اظهارنظر علنی، لحن و بیان آنان متفاوت است؛ یعنی با توجه به شرایط کشور و جامعه، برخی مراجع بیانات روشن و صریحی دارند و شاید بیانات دیگر مراجع صریح و روشن نباشد، اما در مجموع، مسائل و مشکلات اقتصادی یک مسأله دودوتا چهارتاست. امر پیچیده و نادیدنی‌ای نیست.

  یعنی برای دیگر مراجع هم واقعیت اقتصادی و آنچه به واقع بر مردم می‌گذرد اولویت دارد؟
برای دیگر مراجع هم مسائل روشن است، اما در مقام اظهار، ملاحظاتی دارند. مثلاً درباره FATF ممکن است یکی از مراجع بر این نظر باشد که در صورت پیوستن به FATF سلطه‌ای بر جامعه اسلامی ایجاد شود. توجه داشته باشیم که مراجع، نظام جمهوری و جامعه را در اولویت قرار می‌دهند. بر این اساس، همواره می‌گویند هر آنچه بنا باشد تهدیدی علیه جامعه و نظام اسلامی ایجاد کند، آن را کنار می‌گذاریم یا نهی می‌کنیم و چون چنین نگاهی نسبت به FATF ایجاد می‌شود، از تأیید آن فاصله می‌گیرند. در صورتی که اگر بتوانید تصویر درست و دقیقی از ماهیت واقعی FATF ارائه دهید یا بتوانید توضیح دهید FATF به معنای سلطه نیست و جامعه به آن نیاز دارد، ممکن است مراجع ما مخالفتی نکنند.
امثال آیت‌الله جوادی‌آملی در افقی هستند که دیگران نمی‌توانند برایشان تصویرسازی کنند، اما در هر صورت ممکن است برای برخی دیگر از بزرگان چنین تصویرسازی‌هایی صورت بگیرد و احتمال دارد مواضع آنان هم متفاوت شود.
در مثالی دیگر، ممکن است در فرض، مسأله FATF را به گونه‌ای تصویر کنید که موافقت با آن، یعنی مقابله با خون شهدا و نظام جمهوری اسلامی.
وقتی چنین فرضی بیان می‌شود، مراجع هم تصویب نکردن آن را تأیید می‌کنند؛ اما اگر فرض مسأله FATF این‌طور مطرح شود که یک پروتکل بین‌المللی است، همه کشورها آن را امضا کرده و قرار نیست با امضای آن جایی خراب یا سلطه‌ای بر کشور اعمال شود، کسی دعوایی نخواهد داشت. وقتی بعضی‌ها، برخی منافع‌شان را پشت پرده نگه می‌دارند، اما وقتی مراجعه می‌کنند به جای بیان منافع، مطالب را طور دیگری صورت‌سازی می‌کنند و می‌گویند اگر FATF تصویب شود خون شهدا هدر می‌رود و مانند آن، طبیعتاً در مقابل چنین زمینه‌هایی، باید سخنان و خروجی‌های مبتنی بر نهی را انتظار داشت.

 

  نگاه آیت‌الله جوادی‌آملی به آقای هاشمی‌رفسنجانی چگونه بود و چرا آیت‌الله جوادی‌آملی چنین نگاهی به آقای هاشمی‌رفسنجانی داشتند؟
آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی یک انسان استثنایی بود. همان‌گونه که در اظهارات آیت‌الله جوادی‌آملی ذکر شد، آقای هاشمی‌رفسنجانی در عرصه سیاست، مجاهدت و مقاومت بی‌نظیر بود. پس از انقلاب، از وقتی وارد سیاست شد، پایداری، ایثار و تمام آنچه را که این موقعیت نیاز دارد از خود به نمایش گذاشت. در آن دوره 10 ساله آخر که موقعیتش را از دست داد، خم به ابرو نیاورد و همچنان ایستادگی و مقاومت در آن صحنه را هم خودش تجربه کرد و هم به دیگران آموخت. همواره امید را به جامعه بر‌می‌گرداند. دوران 10 سال آخر حیات ایشان، دوران سختی برایشان بود. دوران مقاومت بود، زیرا با تمام وجود می‌خواست دو جهت را داشته باشد؛ هم جهت انقلاب، نظام و تفکر اصیل امام(ره) و دیگری نگه‌داشت جریانی که به نظر می‌رسید داشت از این فضا دور می‌شد. جمع کردن و نگاه داشتن این دو کنار هم کار آسانی نبود. ایشان خود را فدای این جریان کرد. از این جهت آیت‌الله جوادی‌آملی ایشان را در سطح و تراز دیگری می‌دید. دیگر رؤسای‌جمهوری هم در سیاست‌ورزی در حد شاگردان آقای هاشمی‌رفسنجانی بودند، اما نسبت به ایشان اجحاف می‌شود. آقای هاشمی‌رفسنجانی وفا کرد، اما جفا دید. نسبت به رهبری معظم انقلاب، وفاداری را تا آخرین حد حفظ کرد و نگذاشت کمترین آسیبی به حریم ولایت وارد شود، اما دیگرانی که رویکرد دیگری داشتند، مسیر دیگری را طی کردند. آیت‌الله جوادی‌آملی همه این وجوه شخصیت و زندگی آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی را می‌دیدند و آن در آغوش کشیدن و آن تعریف کردن و آن پیام خاص، همه برای این بود که این ظرفیت در اذهان جامعه باقی بماند. آیت‌الله جوادی‌آملی برای هیچ‌کس این‌گونه مایه نگذاشتند. آقای هاشمی‌رفسنجانی با همه وجود برای ایران دل می‌سوزاند و ایران را باور داشت. فرق ایشان با دیگران این بود که دیگران در ایران «زندگی» می‌کنند اما ایشان ایران را «زنده» کرد. آقای هاشمی‌رفسنجانی با همه وجود آب و خاک و هوای ایران را می‌پرستید.

عکس روز
خبر های روز