
مذاكرات هستهاي و انگيزههاي سفر وزير دفاع عربستان
سفر وزير دفاع عربستان به ايران تحولي مهم از زمان احياي روابط (1401) است. اين دومين سفر يك وزير دفاع سعودي پس از انقلاب و در شرايطي است كه رياض روابط با تهران را محتاطانه دنبال كرده و نشانه آن يك «سفير هتلنشين» بوده است. «منصب»ِ مقام سعودي و برنامه ديدارش با «رهبر انقلاب»، دو نشانه اهميت سفر است. همانند سال78 كه در امتداد سياست «تنشزدايي» دولت سازندگي در قبال عربستان، دولت اصلاحات اين سياست را به توسعه «همكاري» كشانده و پس از ميزباني از مقامات سياسي، ميزبان «وزير دفاع» سعودي براي مذاكره پيرامون امنيت خليجفارس، عراق، فلسطين، كوزوو و... شد و آن سفر نيز با ملاقات رهبري انقلاب پايان يافت. در شرايطي كه اخبار رسمي درباره اين سفر كلي بوده، براي تحليل آن بايد به دلايل احياي روابط خصوصا از جانب سعودي توجهي دوباره كرد. پس از برقراري مجدد روابط، در تابستان 1402 در فصلنامه خليجفارس انگيزههاي رياض را معطوف به «تامين امنيت متاثر از جنگ يمن، وعده بايدن براي بازگشت به برجام، كاهش تنشهاي منطقهاي، مديريت چالش ايران باتوجه به چشمانداز عاديسازي با اسراييل و كنار كشيدن خود از يك درگيري محتمل در منطقه باتوجه به رويكردهاي رژيم اسراييل و...» دانستم. از اين منظر فكر ميكنم علاوه بر مباحث مربوط به روابط دوجانبه، همين انگيزهها با تحولات جديد منطقه، همچنان جزو اولويتهاي مذاكرات بوده است، بهويژه:
-تحولات جديد يمن متاثر از تبديل حوثيها به بازيگري منطقهاي پس از واقعه 7 اكتبر و تلاش امريكا و اسراييل براي هدف قرار دادن اين گروه نزديك به ايران؛ چراكه عمليات نهايي عليه حوثيها ميتواند مجددا امنيت سعودي را به زيان برنامههاي توسعهاي آنها به خطر بيندازد. بر اين اساس، بهرغم رضايت از ضربه به حوثيها، تلاش رياض اين است كه براي مصون ماندن از حملات احتمالي يمنيها، خود را خارج از اقدام عليه حوثيها نشان داده يا در مسير تعديلشان گام بردارد.
-عاديسازي روابط رياض-تلآويو با جنگ غزه منتفي نشده و بازگشت ترامپ به قدرت و بحث توافق هستهاي امريكا و عربستان ميتواند اين موضوع را دوباره سرعت دهد. از انگيزههاي گذشته عاديسازي، تلاش براي تغيير موازنه در منطقه بود. عربستان باوجود ابراز ناخرسندي از جنگ غزه در عمل از تضعيف محور همسو با ايران به واسطه برداشت تغيير موازنه قدرت خوشحال شد، اما اين كشور خواهان يك توزيع متوازن قدرت در منطقه است نه آنچه كه اكنون نتانياهو با هدف تسلط اسراييل بر منطقه دنبال ميكند. به اين دليل، باوجود اينكه رياض همچنان عاديسازي را در دستوركار دارد و براساس تعهدات متقابل احياي روابط در پكن خصوصا تاكيد بر عدم مداخله در امور ديگري، نگرانياش از واكنش ايران كمتر شده، اما سياستهاي سلطهجويانه اسراييل به نگراني جديتر رياض بدل گشته و تقويت روابط با ايران و ايجاد هماهنگي نسبي بر سر مساله فلسطين را راهكاري براي كنترل رويكرد تهاجمي تلآويو ميبيند.
-مذاكرات هستهاي ايران و امريكا؛ عربستان در كنار اسراييل مهمترين بازيگران ضد برجام و خروج ترامپ از آن بودند، چراكه آن را به زيان موقعيت خود و موازنه منطقهاي ميديدند. تبعات جنگ يمن و وعده بايدن براي بازگشت به برجام باعث نگراني سعوديها شد به اين دليل، برخلاف سياست قبليشان، در زمان دولت روحاني وارد مذاكرات محرمانه با ايران شدند؛ هرچند سرنوشت آن همچون مذاكرات هستهاي به «دوره» دولت بعدي منتقل گرديد. دولت سيزدهم احياي روابط با عربستان را كه با نقشآفريني چين به جاي عراق همراه شده بود، بزرگترين دستاورد سياست خارجي خود دانست. كاري درست كه البته به شكلي ناقص انجام شد، چراكه اين اتفاق ميبايست با احياي برجام تلاقي مييافت تا نتيجه دو اقدامِ توامان منطقهاي و بينالمللي منافع بيشتري نصيب ايران كند. اما نتيجه عدم استفاده آن دولت از فرصت و نيز اختيارات تفويض شده، اين بود كه در پرتو اين احياي روابط، امنيت، بازدارندگي و منافع عربستان افزايش بيشتري يافت. شايد اكنون در برداشت رياض، برخلاف نگاه گذشتهاش به برجام، كمك به كاهش تنشها ميان امريكا و ايران و مهار جنگطلبي اسراييل، عاملي براي تداوم امنيت و كنار ماندن از پيامدهاي پرهزينه يك درگيري در منطقه باشد. حال كه به نظر ميرسد ايران و امريكا در «دوره» دولت پزشكيان براي يك توافق هستهاي آمادگي دارند (كه دشوار است)، لازم شده روابط ايران و عربستان هم از مرحله نمادين وارد فاز اجرايي شود. چون نتايج هريك از اين دو پرونده بر ديگري اثر دارد و در شرايط پساجنگ غزه، تلاش ايران براي تقويت «بازدارندگي» ميتواند با نيازهاي «امنيتي» عربستان پيوند يافته و روابط طرفين را به موضوعاتي فراتر از حوزه امنيت سوق دهد. اين سفر شايد تلاشي در اين جهت باشد.