
مذاكرات ایران و آمریکا در رم باعث شكاف در كاخ سفيد/ آخرین وضعیت مذاکرات
پيش از آنكه دور دوم مذاكرات غيرمستقيم ميان ايران و امريكا روز شنبه، در رم برگزار شود، واشنگتن درگير چند صدايي بود، مقامات ايالاتمتحده از شخص دونالد ترامپ گرفته تا چهرههاي نزديك به او بارها مواضعي دوگانه و گاه متناقض اتخاذ كردهاند. در اين ميان، برخي ناظران معتقدند چندصدايي حاكم بر واشنگتن، در كنار تشديد تحركات لابيهاي يهودي و شاهينهاي ضدايراني، ميتواند فضاي مثبت ايجاد شده در دور نخست رايزنيها ميان تهران و واشنگتن را تحتتاثير قرار دهد. با اين همه گروهي ديگر ضمن رد اين فرضيه بر اين باورند كه گفتوگوها ميتواند در مسيري مطلوب ادامه يافته و به نتيجه برسد. همزمان، ماجراجوييهاي تلآويو، ازجمله ديدار محرمانه مقامات اسراييلي با استيو ويتكاف در پاريس، نشان ميدهد مخالفان هرگونه توافق احتمالي با ايران، تلاش خود را براي انحراف مسير گفتوگوها آغاز كردهاند. با اين حال، همچنان اين پرسش مطرح است كه مجموعه اين اقدامات تحريكآميز تا چه اندازه ميتواند بر رويكردهاي آينده كاخ سفيد و شخص دونالد ترامپ در قبال ايران سايه بيندازد؟ به اين بهانه روزنامه اعتماد با هدف ارزيابي اظهارات و مواضع متناقضي كه از كاخ سفيد مخابره ميشود با طهمورث غلامي كارشناس مسائل امريكا گفتوگو كرده است. غلامي ضمن تاكيد بر مثبت بودن فضاي رايزنيها ميان تهران و واشنگتن بر اين باور است كه تقويت احتمال دستيابي به توافقي موقت، منجر به ارسال سيگنالهايي منفي ازسوي شاهينهاي ضدامريكايي و همزمان تشديد ماجراجوييهاي تلآويو شده است كه البته به باور اين كارشناس مسائل امريكا چندان براي فرآيند آتي مذاكرات تعيينكننده نيست. مشروح اين گفتوگو در ادامه ميآيد:
به عنوان سوال نخست، در شرايطي كه در روزهاي نخست از دور اول رايزنيهاي غيرمستقيم ميان ايران و امريكا در مسقط سيگنالهاي مثبتي ارسال شد، امروز شاهد آن هستيم كه برخي از مقامهاي ايالاتمتحده رويكرد متفاوتي اتخاذ كرده و به عبارتي ديگر پيامهاي ضد و نقيضي ارسال ميكنند، با توجه به چند صدايي حاكم بر ساختار ديپلماسي امريكا، دور دوم رايزنيها در رم را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
در تحليل فضاي چندصدايي سياست امريكا نسبت به مذاكرات، بايد به سه نكته كليدي توجه كرد؛ نكته اول به ساختار داخلي دولت امريكا بازميگردد؛ در دولت آقاي ترامپ دو رويكرد نسبت به برنامه هستهاي ايران وجود دارد. گروهي كه خواهان برچيدن كامل اين برنامه هستند. اين ديدگاه توسط چهرههايي چون وزير امور خارجه و مشاور امنيت ملي ايالاتمتحده پيگيري ميشود. همزمان در كنگره نيز افرادي مانند سناتور تام كاتن و ليندسي گراهام بهشدت از اين موضع حمايت ميكنند. بنابراين، مطرح شدن اظهاراتي از سوي اين افراد درباره لزوم توقف كامل برنامه هستهاي ايران، موضوعي كاملا طبيعي است؛ چرا كه هدف آنها اعمال فشار حداكثري بر جمهوري اسلامي ايران بوده است. در مقابل، طيف ديگري در درون دولت ترامپ وجود دارند كه هر چند به سياست فشار اعتقاد داشتند، اما نگاهشان به مذاكره و رسيدن به يك توافق محدود معطوف بود و خواستار سختگيري در چارچوب مذاكرات بودند. به همين دليل، شكاف ميان اين دو جريان در دولت امريكا يكي از دلايل اصلي بروز مواضع متناقض و چندصدايي در قبال ايران است.
نكته دوم به بيتجربگي شخصي آقاي ويتكاف بازميگردد. همانطور كه ميدانيم، آقاي ويتكاف اساسا ديپلمات حرفهاي نبوده و تجربهاي در عرصه ديپلماسي ندارد. اين موضوع در چند مورد كاملا مشهود بوده است. يك بار در واكنش به توييتي از آقاي عراقچي، واژه «عالي» را استفاده كرد كه بلافاصله مجبور شد آن را حذف كند. مورد دوم در مصاحبه با شبكه فاكس نيوز رخ داد؛ جايي كه اعلام كرد جمهوري اسلامي ايران حق غنيسازي در سطح ۳.۶۷درصد را دارد، اما كمتر از يك روز بعد تحت فشارهاي داخلي مجبور به عقبنشيني شد. اين رفتارهاي متناقض، بيشتر ريشه در بيتجربگي شخصي او دارد؛ چراكه مسائل حساس مذاكراتي را بهصورت علني و رسانهاي بيان ميكند و همين موضوع موجب ايجاد موج انتقادات و مخالفتها در داخل امريكا، خصوصا ازسوي جريانهاي تندرو و مخالف مذاكره با ايران، ميشود.
دليل سوم اما به نوعي به مخاطبان داخلي دولت امريكا مربوط است. هر دولتي، ازجمله دولت ترامپ، ناچار است براي اقناع افكار عمومي و طيفهاي مختلف در داخل كشور خود، مواضعي اتخاذ كند كه خواستههاي اين گروهها را تامين نمايد. در امريكا گروههايي وجود دارند كه اساسا مخالف هرگونه مذاكره با جمهوري اسلامي ايران هستند. اين گروه به نوعي معتقدند اگر هم مذاكرهاي صورت بگيرد، بايد به برچيدن كامل برنامه هستهاي و بررسي فعاليتهاي تسليحاتي ايران منتهي شود. اين گروهها شامل لابيهاي نزديك به اسراييل، برخي انديشكدهها، رسانهها و طيفي از سناتورها و نمايندگان جمهوريخواه در كنگره هستند كه نفوذ بالايي در تصميمسازيهاي واشنگتن دارند. بنابراين، طبيعي است كه در چنين فضايي، آقاي ترامپ و معاونش آقاي ويتكاف با وجود تمايل به مذاكره گاهي مجبور شوند مواضع سختگيرانهتري را در رسانهها اعلام كنند تا اين جريانها احساس كنند دولت امريكا به دنبال تحقق خواستههاي آنهاست. در نهايت اما بايد به يك نكته مهم اشاره كرد؛ تفاوتي جدي ميان آنچه مقامات امريكايي در رسانهها مطرح ميكنند و آنچه در اتاق مذاكرات ميان طرفين رد و بدل ميگردد، وجود دارد. نمونه روشن اين تفاوت را ميتوان در مذاكرات رسمي ميان آقاي عراقچي و آقاي ويتكاف در عمان مشاهده كرد. به باور من نشستي كه در شنبه گذشته برگزار شد به واقع نخستين دور «رسمي» گفتوگو ميان دو طرف بود. پيشتر احتمالا رايزنيهاي غيرمستقيم متعددي ميان نمايندگان ايران و امريكا، به ويژه در عمان يا حتي توسط نماينده ايران در سازمان ملل انجام شده بود. به گمان من، در همان ديدارهاي اوليه، بر سر مسائل كليدي نظير حق غنيسازي ايران در سطح ۳.۶۷درصد و عدم ورود به بحث برنامههاي موشكي و تسليحاتي، توافقات اوليهاي حاصل شد و در نهايت بستر شكلگيري مذاكرات رسمي فراهم شدگشت بنابراين، نبايد چندان به مواضع اعلامشده در رسانهها استناد كرد؛ چراكه بخش عمدهاي از اين اظهارات، بيشتر در راستاي مديريت فضاي سياسي داخلي امريكا مطرح ميشود تا واقعيت آنچه در مذاكرات ميگذرد.
اخيرا شاهد تحركات چهرههاي راديكال و لابيهاي يهودي هستيم كه به نظر ميرسد با هدف ادعايي منحرف كردن فرآيند مثبت رايزنيها است. از يكطرف آقاي روبيو در نشست پاريس و در حضور نمايندگان اروپايي از فعال شدن ماشه گفته و ازسوي ديگر شاهد سفر محرمانه ران درمر، وزير امور راهبردي اسراييل و بارنئا، رييس موساد به پاريس هستيم، ادعا شده كه اين دو در آستانه رايزنيهاي رم، با استيو ويتكاف، فرستاده ويژه امريكا، درباره موضوع هستهاي ايران گفتوگو داشتند، به باور شما ماجراجويي اخير تلآويو در كنار موضعگيري شاهينهاي ضد ايراني تا چه اندازه ميتواند فضاي رايزنيهاي غيرمستقيم را تحت تاثير قرار دهد؟
باتوجه به اينكه آقاي ترامپ فردي عجول است و در تصميمگيريها شتابزده عمل ميكند، طبيعتا اين ويژگي از سوي مقامات ايراني نيز نميتواند ناديده گرفته شود. ترامپ اعتقادي به مذاكرات طولاني ندارد و ازسوي ديگر، ويتكاف هم كه يك ديپلمات سنتي وزارت امور خارجه محسوب نميشود، چندان به تشريفات و روندهاي رايج وزارت خارجه اهميت نميدهد. به همين دليل، در مذاكرات رم احتمالا فشار بيشتري وجود دارد تا حداقل دو طرف، يعني دولت ايران و امريكا، بتوانند مشابه آنچه در ژنو در سال ۱۳۹۲ رخ داد، به يك توافق چند صفحهاي، در حدود پنج يا شش صفحه، دست پيدا كنند. توافقي كه نقش چراغ راهنما و مسير هدايت براي مذاكرات آينده را ايفا كند. به اعتقاد من، مذاكرات رم نيز درنهايت نتيجهاي مثبت خواهد داشت. البته بعد از اين نشست، مذاكرات بعدي ميان ايران و امريكا وارد جزييات بيشتري خواهد شد. بدون ترديد در اين مسير چالشها و فراز و نشيبهايي وجود خواهد داشت، اما در مجموع برآورد من اين است كه روند مذاكرات در ايتاليا نيز مثبت پيش خواهد رفت. در مورد بخش دوم سوال شما بايد گفت كه اين موضوع را ميتوان به دو بخش تقسيم كرد؛ نخست، مخالفتهايي است كه از داخل امريكا و به ويژه ازسوي كنگره مطرح ميشود. اين بخش خود در دو بخش قابل تفكيك است. گروه اول، مخالفاني در كنگره هستند كه با توجه به جايگاه آقاي ترامپ به عنوان رهبر حزب جمهوريخواه، مخالفتهايشان چندان تعيينكننده و تاثيرگذار نيست. گروه دوم اما مخالفاني در درون كابينه آقاي ترامپ هستند، افرادي مانند ماركو روبيو و مايك والتز. به نظر من، مواضع اين افراد بيشتر در راستاي اعمال فشار بر ايران براي دستيابي به سازش است. در واقع، ترامپ از اظهارنظرهاي امثال روبيو و والتز استقبال ميكند، چراكه اين مواضع پيامي روشن به ايران منتقل ميكند: اگر با افرادي چون ويتكاف و ديگر مذاكرهكنندگان امريكا به توافق نرسيد ناچار خواهيد بود با چهرههايي چون روبيو و والتز روبهرو شويد. به همين دليل، اين مخالفتها بيشتر ابزاري است كه در ديپلماسي مورد استفاده قرار ميگيرد تا جمهوري اسلامي ايران را در مسير مذاكرات انعطافپذيرتر كند.
اما مخالفت اسراييل با اين روند، با مخالفتهاي داخلي امريكا متفاوت است. سفر رييس موساد و معاون راهبردي كابينه نتانياهو به پاريس بهروشني نشاندهنده اين است كه مذاكرات ايران و امريكا جدي است و دو طرف در حال نزديك شدن به چارچوبهايي براي توافق هستند. اسراييليها بهخوبي ميدانند كه احتمال دارد در مذاكرات رم، توافقي موقت و اوليه ميان ايران و امريكا امضا شود كه به موجب آن، سطح غنيسازي ايران در همان چارچوب برجام پذيرفته شود. بنابراين مخالفت اسراييل با مواضع روبيو و والتز در داخل امريكا كاملا متفاوت است. اسراييل تلاش دارد در اين مسير كارشكني كند، اما بايد توجه داشت كه نتانياهو از ترامپ حساب ميبرد. تا زماني كه مذاكرات در مسير مثبت و روبهجلو پيش برود، نتانياهو چندان نميتواند با سياستهاي ترامپ مخالفت كند، چراكه ترامپ، برخلاف اوباما، رفتاري غيرقابل پيشبيني دارد و اتخاذ مواضع تند ازسوي نتانياهو ممكن است به ضرر موقعيت سياسي او تمام شود و حتي بقاي سياسياش را در اسراييل به خطر بيندازد. درنتيجه، در عمل اسراييل نميتواند اقدام موثري عليه سياست فعلي ترامپ كه مبتني بر مذاكره و مصالحه با ايران است، انجام دهد. اما اگر درنهايت مذاكرات ايران و امريكا به شكست منجر شود، در آن صورت اسراييل و شخص نتانياهو به مهمترين متحدان ترامپ در تشديد فشار بر ايران تبديل خواهند شد. در شرايط فعلي كه مذاكرات در جريان است، اين مخالفتها، چه ازسوي اسراييل و چه در داخل امريكا، بيشتر جنبه تاكتيكي دارد و در عمل تعيينكننده نيستند.
در كنار دو متغيري كه در بالا بدانها اشاره شد، اخيرا رسانهها و چهرههاي ضدايراني در امريكا، استيو ويتكاف را تحت فشار قرار داده و مدعياند ارزيابي مثبت نماينده ويژه ترامپ از رويكرد ايران، نشان از بازي او در زمين تهران دارد يا به دليل يا عدم پختگياش در عرصه ديپلماسي است، چنين فشارهايي تا چه اندازه ميتواند رويكرد كاخ سفيد بالاخص شخص ترامپ را كه چهرهاي نزديك به خود را براي مذاكراتي چنين حساس برگزيده، تحتالشعاع قرار دهد؟
شايد در اين زمينه بتوان گفت خوشبختانه يك نكته مثبت وجود دارد و آن اين است كه آقاي ترامپ اعتقاد چنداني به رسانههاي امريكايي و انديشكدهها ندارد و اغلب آنها را «فيكنيوز» ميداند. به همين دليل، هرقدر حملات رسانههاي امريكايي، بهويژه رسانههاي دستراستي و انديشكدههاي همسو، عليه آقاي ويتكاف فشارها را افزايش دهند، به نظر من اين مساله باعث خواهد شد كه ترامپ حمايت بيشتري از ويتكاف نشان دهد. دليل اين موضوع نيز ريشه در نگاه بسيار منفي ترامپ به رسانهها و تحليلگران دارد؛ او اين جريانها را اغلب جنگطلب و بخشي از ساختار معيوب سياستگذاري امريكا ميداند. از اين منظر، ميتوان گفت كه در ارزيابي ترامپ، حملات رسانهاي گسترده به ويتكاف نشاندهنده اين است كه او مسير درستي را در پيش گرفته است. با اين حال، از سوي ايران نيز بايد اين واقعيت درنظر گرفته شود كه ويتكاف با محدوديتها و فشارهاي قابلتوجهي در فضاي داخلي امريكا روبهرو است و لازم است فضايي براي مانور و موفقيت او در برابر منتقدان و مخالفان داخلياش باقي بماند. بر همين اساس بهتر است ايران، تا حد امكان، از طولاني كردن روند مذاكرات پرهيز كند؛ چراكه طولاني شدن مذاكرات عملا به مخالفان گفتوگو و مصالحه در امريكا فرصت بيشتري براي سنگاندازي خواهد داد. البته كه يكي از عواملي كه ممكن است مذاكرات را طولاني و فرسايشي كند، تداوم مذاكرات غيرمستقيم است. در موضوعي كاملا فني و پيچيده مانند پرونده هستهاي ايران كه ابعاد فني، حقوقي، سياسي و امنيتي در هم تنيدهاي دارد، مذاكره غيرمستقيم بهناچار فرآيند را زمانبر خواهد كرد. طولاني شدن مذاكرات به معناي عدم حصول نتيجه در بازه زماني معقول است. اين مساله درنهايت فشار را بر كساني در داخل امريكا افزايش ميدهد كه از گفتوگو و مصالحه با ايران حمايت ميكنند. در شرايط كنوني، شخص ترامپ نيز به اين رويكرد يعني تمايل به ديپلماسي و مذاكره گرايش نشان داده و در واقع رهبر اين خط فكري در كاخ سفيد خود اوست.